-
دوشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۱۱ ب.ظ

سکان را به من بده !!!
خدا با لبخند به من می گوید:«آهای ! دوست داری برای مدتی خدا باشی و دنیا را
برانی؟»
می گویم:«البته به امتحانش می ارزد.»
کجا باید بنشینم؟
چقدر باید بگیرم؟
کی وقت ناهار است؟
چه موقع کار را تعطیل کنم؟»
خدا می گوید:«سکان را بده به من! فکر می کنم هنوز آماده نباشی.»
برچسب ها:
داستان ۵۵ کلمه ای,
داستانک سکان را به من بده,