-
يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۲ ق.ظ

«مامان؟ بابا کی می آید؟»
گفت:«زود! خیلی زود! جنگ تمام شده......دیگر جای نگرانی نیست.«
«مامان! مامان! کشتی آمده!»
نردبانی انداختند.
سرانجام همه را پیاده کردند.
شوهرش به ساحل رسید.
ستوان گفت:«اینجا را امضا کنید.»
زن تابوت را بغل کرده بود.
برچسب ها:
داستان ۵۵ کلمه ای,
داستانک مامان؟ بابا کی می آید؟,